یاعباس
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو





  مهدویت در اسلام   ...

پرسش: جایگاه مسئله مهدویت در اسلام را برایم توضیح بدهید؟

پاسخ: مسأله مهدویّت در اسلام- و بالاخص در تشیّع- یک فلسفه بزرگ است، اعتقاد به ظهور منجی است، نه در شعاع زندگی یک قوم و یک ملّت و یا یک منطقه و یا یک نژاد بلکه در شعاع زندگی بشریّت.

مربوط به این نیست که یک منجی بیاید و مثلا شیعه را یا ایران را یا آسیا را یا مسلمانان جهان را نجات دهد، مربوط به این است که یک منجی و مصلح ظهور کند و تمام اوضاع زندگی بشر را در عالم دگرگون کند و در جهت صلاح و سعادت بشر تغییر بدهد.

ممکن است افرادی خیال کنند که دلیلی ندارد در عصر علم و دانش، در عصری که بشر زمین را در زیر پای خود کوچک می‏بیند و آهنگ تسخیر آسمانها را دارد، تصوّر کنیم که خطری بشریّت را تهدید می‏کند و بشریّت نیازی به چنین مدد غیبی دارد.

بشریّت روز به روز مستقل‏تر و بالغ‏تر و کامل‏تر می‏شود و طبعاً نیازمندی‏اش به کمکها و مددهای غیبی (به فرض قبول آنها) کمتر می‏گردد.

عقل و علم تدریجاً این خلأها و نیازها را پر می‏کند و از میان می‏برد. خطر، آن زمان بشریّت را تهدید می‏کرد که جهالت و نادانی حکمفرما بود و افراد بشر به موجب جهالت و نادانی موجبات نیستی خود را فراهم می‏کردند، تعادل و توازن را در زندگی به هم می‏زدند؛ امّا پس از روشن شدن فضای جهان به نور علم و دانش دیگر خطری نیست.

متأسّفانه این خیال، خیال باطلی است. خطراتی که به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریّت است از خطرات عصرهای پیشین کمتر نیست، بیشتر است و عظیم‏تر است.

اشتباه است اگر خیال کنیم منشأ انحرافات بشر همیشه نادانی بوده است.

علمای اخلاق و تربیت همواره این مسأله را طرح کرده و می‏کنند که آیا تنها منشأ انحرافات بشر نادانی است و بنابراین «تعلیم» کافی است برای مبارزه با انحرافات، و یا اینکه نادانی یکی از علل انحرافات بشر است؛ انحرافات بشر بیشتر از ناحیه غرایز و تمایلات مهار نشده است، از ناحیه شهوت و غضب است، از ناحیه افزون طلبی، جاه طلبی، برتری طلبی، لذّت طلبی و بالاخره نفس پرستی و نفع پرستی است؟ بدون شک نظریّه دوم صحیح است.

اکنون ببینیم در عصر ما که به اصطلاح عصر علم و دانش است، غرایز بشر، شهوت و غضب بشر، حسّ جاه‏طلبی و برتری طلبی بشر، حسّ افزون طلبی بشر، حسّ استخدام و استثمار بشر، نفس پرستی و نفع پرستی بشر و بالاخره ستمگری بشر در چه حالی است؟ آیا در پرتو علم همه اینها ساکن و آرام شده و روح عدالت و تقوا و رضا به حقّ خود و حدّ خود و عفاف و راستی و درستی جایگزین آن شده است؛ یا کار کاملًا بر عکس است، غرایز بشر بسی دیوانه‏تر از سابق گشته است و علم و فن، ابزار و آلت کاری‏ای شده در دست این غرایز، فرشته علم در خدمت دیو شهوت قرار گرفته، دانشمندان و عساکر علم خادمان سیاستمداران و عساکر جاه طلبی و مدّعیان «انَا رَبُّکُمُ الاعْلی‏»[1] گشته‏اند؟! گمان نمی‏کنم بتوان کوچکترین تردیدی در این مطلب روا داشت که پیشرفتهای علمی کوچک‏ترین تأثیری روی غرایز بشر نکرده است، برعکس بشر را مغرورتر و غرایز حیوانی او را افروخته‏تر کرده است و به همین جهت خود علم و فن، امروز به صورت بزرگترین دشمن بشر در آمده است، یعنی همین چیزی که بزرگترین دوست بشر است بزرگ‏ترین دشمن بشر شده است.

چرا؟ علم چراغ است، روشنایی است. استفاده از آن بستگی دارد که بشر این چراغ را در چه مواردی و برای چه هدفی به کار ببرد؛ به قول سنایی برای مطالعه یک کتاب از آن استفاده کند و یا برای دزدیدن یک کالا در شب تاریک و «چو دزدی با چراغ آید گزیده‏تر برد کالا».

بشر علم را همچون ابزاری برای هدفهای خویش استفاده می‏کند، امّا هدف بشر چیست و چه باید باشد؟ علم دیگر قادر نیست هدفهای بشر را عوض کند؛ ارزشها را در نظرش تغییر دهد، مقیاسهای او را انسانی و عمومی بکند. آن دیگر کار دین است، کار قوّه‏ای است که کارش تسلّط بر غرایز و تمایلات حیوانی و تحریک غرایز عالی و انسانی اوست. علم همه چیز را تحت تسلّط خویش قرار می‏دهد مگر انسان و غرایز او را. انسان علم را در اختیار می‏گیرد و در هر جهت که بخواهد آن را به کار می‏برد؛ امّا دین انسان را در اختیار می‏گیرد، جهت انسان را و مقصد انسان را عوض می‏کند.

ویل دورانت در مقدّمه لذّات فلسفه درباره «انسان عصر ماشین» می‏گوید: «ما از نظر ماشین توانگر شده‏ایم و از نظر مقاصد فقیر.»[2] انسان عصر علم و دانش با انسان ما قبل این عصر در اینکه اسیر و بنده خشم و شهوت خویش است هیچ فرق نکرده است. علم نتوانسته است آزادی از هوای نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است ماهیّت حجّاجها، چنگیزها، نادرها، ابو مسلم‏ها، سزارها را عوض کند. آنها با همان ماهیّت بعلاوه مقدار زیادی نفاق و دورویی و تظاهر بر جهان حکومت می‏کنند با این تفاوت که علم دست آنها را درازتر کرده است، تیغ یک ذرعی‏شان تبدیل شده به موشک بمب‏افکن قارّه پیما. [3] منبع : انجمن شهید مطهری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1396-10-02] [ 10:18:00 ق.ظ ]





  آیا واجب بودن خمس در قرآن آمده است؟   ...

                                  

 آیا واجب بودن خمس در قرآن آمده است؟

پاسخ: آرى، آیه ۴۱ سوره انفال درباره خمس است که مى فرماید: «واعلَموا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَىء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ ولِلرَّسولِ ولِذِى القُربى… ; بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید، یک پنجم (خمس) آن ویژه خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است.»

واژه «غنمتم» در آیه، از مادّه «غنیمت» است. «غنیمت» در زبان عربى به فایده اى گفته مى شود که انسان به دست مى آورد و شامل درآمدهاى شخصى، سود تجارت و غنیمت هاى به دست آمده در جنگ مى گردد.

[۱] غیر از این آیه، آیات دیگرى نیز در قرآن وجود دارند که براساس روایات اهل بیت(علیهم السلام) شامل خمس نیز مى گردند.

در این جا به دو نمونه از این گروه از آیات نیز اشاره مى کنیم:

۱٫ «ولا تَحـضّونَ عَلى طَعامِ المِسکین ;(فجر،۱۸) و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمى کنید.»

از اهل بیت(علیهم السلام) روایتى درباره این آیه آمده که: «آنها کسانى اند که حقّ آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)را غصب کردند و اموال یتیم ها و فقرا و در راه ماندگان آن ها را خوردند.»

[۲] ۲٫ «ولَم نَکُ نُطعِمُ المِسکین ;(مدثر،۴۴) و اطعام مستمند نمى کردیم.» این آیه نقل قول جهنمیان است که از علت جهنمى شدن به بهشتى ها توضیح داده اند.

در ذیل این آیه نیز حدیثى از ائمه اطهار(علیهم السلام) وجود دارد که:

«آن ها حقوق آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)را از خمس نسبت به نزدیکان، یتیمان و مساکین و درراه ماندگان آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)نمى دادند.»[۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 10:10:00 ق.ظ ]





  زندگی چیست؟   ...

زندگی برای هر کس معنای خاصی دارد.

این مسئله به نحوه نگرش و افکار هر انسان، ارتباط مستقیم دارد. یعنی هر انسانی زندگی را به گونه ای می بیند که در مورد آن فکر می کند.

هرچند نکته ای در این میان وجود دارد و آن این است که خلقت انسان به گونه ای است که کمال طلبی و هدفدار زندگی کردن، در ذات اوست. اما این خصلت ذاتی هم ممکن است به دلایل متعددی در نهاد برخی از افراد نهفته بماند و به فراموشی سپرده شود. به طور کلی این مطلب برای اغلب افراد صادق است که بیهودگی و بی هدفی در زندگی، آنها را راضی نمی کند و مسلما اگر زندگی معنایی برای انسان نداشته باشد، زنده بودن یک انسان ارزشی نخواهد داشت.

هرچند که همه امکانات زندگی کردن فراهم باشد. دلیل ایجاد حس نارضایتی در زندگی به خاطر نداشتن یا کمبود رفاه نیست. چه بسیار افرادی که در زندگی ساده و حتی سختی قرار دارند، اما از زندگی راضی هستند و از لذتهای زندگی شان بهره می برند.

آنچه مشخص است اینکه ناکامی در دریافت معنای واقعی زندگی است که موجب احساس ناامیدی و یاس در زندگی می شود. می توان اینطور بیان کرد که زندگی دارای دو بعد است.یک بعد به معنای مادی و بعد دیگر معنوی است.

آنچه مهم است اینکه هر انسانی کامیابی خود را بیشتر در کدام بعد ببیند. مسلما چیزهای مادی جزئی از زندگی هستند که فناپذیر و نابود شدنی هستند ولی مسائل معنوی، پایدار و فناناپذیرند. همان طور که روح انسان هم فناناپذیر است و با مرگ از بین نمی رود.

چه بسیار افرادی که به لحاظ مادی و رفاهی از بهترین امکانات برخوردار بوده و در نهایت دچار بحران هویت شده اند و گرفتار سرگشتگی و ناامیدی.

همچون پسری 22 ساله که در بخشی از خاطرات خود اینطور بیان می کند: “ هرچند تمام کارهایی که جامعه برای خوشبخت شدن دیکته می کند، انجام داده بودم، اما هیچ دلیلی برای ادامه زندگی نمی یافتم. نمی دانستم چرا زنده ام و چرا زنده بودنم می تواند مهم باشد. زندگی هیچ معنایی برایم نداشت. این بحران شک و پریشانی کم کم به تمامی جنبه های زندگی ام کشیده شد.” با خود فکر می کردم، آیا به راستی زندگی کاملا نسبی است؟آیا همه اش همین است؟ پنجاه-یا هشتاد سالی از این خوشی ها و ناخوشی های زودگذر استفاده کردن، کار کردن، خوابیدن، خوردن، لذت بردن از خوشی های زمینی و همین. و بعد انگار نه انگار که روزی زنده بوده ای؟! اگر چنین است پس اصلا چرا باید زندگی کرد؟چرا باید برای زندگی بی هدف تلاش کرد؟چرا باید خوب بود؟چرا باید به فکر سلامتی بود؟ معنی زندگی, حس نارضایتی در زندگی هر چه بیشتر می گذشت همه چیز بیشتر غیرقابل تحمل می شد و مرا به این نتیجه می رساند که زندگی به راستی ارزش زیستن ندارد.

1 این عبارات نشان دهنده این هستند که بعد روحانی و معناگرایی زندگی تا چه میزان در ایجاد احساس نشاط و شادابی در زندگی تاثیرگذار است. نویسنده ای به نام آلپورت می گوید: “امروزه در اروپا، روان شناسان و روان پزشکان، آشکارا از فروید(که ناکامی جنسی را علت ناراحتی های روانی می داند) روی برگردانده اند و به “هستی درمانی” روی آورده اند که مکتب “معنا درمانی” یکی از آنهاست.

2بحران معنا در زندگی امروز به یکی از اصلی ترین دغدغه های بشر تبدیل شده است. همین امر به اضافه احساس کمبود معنویات در زندگی موجب شده تا به سمت ایجاد مامنی در این زمینه ها باشند. به این ترتیب بسیاری از علوم بشری ساخته شده تا نیازهای روحی و معنوی را پاسخ دهد در حالیکه این راهکارها هم اثر موقتی دارند. چرا که منشا الهی ندارند. بحران بی معنایی در زندگی بسیاری از افراد وجود دارد و آنها را آزار می دهد. اینکه نمی دانند برای چه پا به این دنیا گذاشته اند و چه باید بکنند. برخی دیگر هم با بحرانی به نام ناتمام ماندن معنا مواجه می شوند. یعنی برخی از افراد برای زندگی معنایی را در نظر داشته اند ولی زمانی که به آن می رسند، آن را بی ارزش تر از آن می دانند که به خاطرش زندگی کنند. این بدان معناست که مسائل موجود در ذهن این افراد نمی تواند توجیه کننده زندگانی آنها باشد.

به این ترتیب نمی توانند فلسفه مرگ و حیات را برای خود تعریف کنند و همین امر موجب افسردگی شان می شود. آنچه مهم است دریافت این مطلب است که باور داشته باشیم که معنای زندگی باید باارزش تر از خود زندگی باشد و آنچه قرار است فلسفه زندگی را توجیه کند باید فراتر و والاتر باشد.

می توان گفت که معنای یک زندگی به یک معامله شباهت دارد که منفعت و سود، آنرا توجیه پذیر می سازد. مسلما توجیهی وجود ندارد که کسی بخواهد در معامله ای زیانبار شرکت کند. هر کاری که می خواهد انجام شود باید فایده ای داشته باشد که در غیر این صورت، انجام آن بی معناست.

در مورد معنای زندگی هم همین بحث مطرح است. آنچه انسان به خاطر ان به دنیا می آید و از دنیا می رود، باید ارزشمندتر از زندگی باشد که در غیر این صورت انسان دچار خسران و ضرر شده است. آنچه مهم است حیات جاودان انسان است که به سرای آخرت مربوط می شود.

هرچه در این دنیاست به خاطر انسان است و ابزاری برای اینکه به حیات واقعی خود برسد. چنانچه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) می فرمایند: “همانا دنیا برای شما آفریده شده و شما برای آخرت. 3 پس شایسته است که ارزش واقعی خود و هدف متعالی را در زندگی پیدا کرده و آنرا دنبال کنیم.

1-به نقل از کتاب “رضایت از زندگی ” نوشته عباس پسندیده. برگرفته از روان شناسی شادی.ص13/2-برگرفته از کتاب انسان در جستجوی معنا، ص4./3- به نقل از میزان الحکمه،ج4،ص1692/ تبیان مطالب بیشتر برای زندگی بهتر افکاری که زندگی را به چالش می کشد اگر می خواهید زندگی تان تغییر کند باید… زندگى ، مثل یک حلقه است ! سيزده اشتباه بزرگ زندگي پیام هایی برای مردان در هر مرحله زندگی دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1396-09-30] [ 02:45:00 ب.ظ ]





  امارکودکان کار در ایران بین 3تا7 میلیون رسید.   ...

 

 

عضو هیات رییسه کمیسیون گفت  طرح جمع آوری کودکان سبب افزایش مشکلات و سوء استفاده از مجلس کودکان می شود.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، ناهید تاج الدین در گفتگو با خانه ملت، درخصوص طرح ساماندهی کودکان کار، گفت :طرح جمع آوری کودکان کار در واقع پاک کردن صورت مسئله آسیب های اجتماعی است. نماینده مردم اصفهان درمجلس شورای اسلامی، افزود:این طرح به جای مبارزه با علت نوعی مبارزه با معلول بوده و عملا وضعیت کودکان کار را در ایران وخیم تر می کند.

وی تصریح کرد: برخی کارشناسان مسائل اقتصاد شهری آمار کودکان کار ایران را بین 3 تا 7 میلیون عنوان می کنند ، ضمن اینکه این رقم برای تهران نیز 20 هزار نفر تخمین زده می شود، اما به دلیل اینکه اغلب کودکان کار هیچ گونه ثبت هویتی ندارند؛ آمار دقیقی در این زمینه نمی توان ارائه کرد. این نماینده مردم درمجلس دهم، افزود: جمع آوری کودکان کار با توجه به کثرت این کودکان و نیز گستردگی این آسیب اجتماعی عملا امکان پذیر نیست.

وی با بیان اینکه طرح جمع آوری کودکان کار منجر به زیرزمینی شدن این شغل می شود،گفت: این طرح همچنین آسیب های این کودکان را افزون تر می کند. تاج الدین ادامه داد: اگر پیشتر این کودکان مقابل چشم ما در خیابانها کار می کردند، با طرح جمع آوری به کارگاه های زیرزمینی منتقل می شوند ، یعنی آسیب های آنها بیشتر می شود .

وی تاکید کرد : ورود این کودکان به بازار شغلی زیرزمینی باعث شکل گیری معضل بهره کشی می شود ، ضمن اینکه زمینه را برای سو استفاده از این کودکان بیش از پیش فراهم می آورد. عضو هیات رییسه کمیسیون اجتماعی، گفت : درخصوص این طرح بیشترین آسیب متوجه دخترانی است که به عنوان کودک کار در خیابان کار می کنند ، بنابراین ممکن است با طرح جمع آوری کودکان کار، حتی تعداد ازدواج های زیر 15 سال دختران به شکل تصاعدی بالا برود. وی افزود: زمانی که اقتصاد کودک کار مختل شد، خانواده های کودکان کار دچار فروپاشی و شرایط اضطرار خواهند شد، بنابراین در شرایط اضطرار و به دلیل تحمل فشار فرساینده و با توجه به اینکه پسران در این خانواده ها بواسطه طرح جمع آوری کودکان کار از چرخه تولید خارج شده اند ، ممکن است این خانواده ها دختران خود را بیشتر و زودتر از قبل مجبور به ازدواج کنند.

تاج الدین با تاکید براینکه باید تبعات بلند مدت طرح جمع آوری کودکان کار را در نظر داشت، تصریح کرد: این کودکان پشت هر چراغ قرمز و پس از هر التماس یکبار درهم می شکسته و به لحاظ شخصیتی دچار اختلالات فراوان هستند، ازاین رو برخورد دفعی و تحکم آمیز همراه با دستگیری و جمع آوری می تواند در آینده منجر به شعله ور شدن حس انتقام جویی و حتی شکل گیری جرم نهادینه شده در قالب انتقام در این کودکان شود. عضو هیات رئیسه کمیسیون اجتماعی،گفت: طرح جمع آوری کودکان کار و طرح هایی از این دست بیش از هر چیز نیاز به پیوست های اجتماعی دارد، پیوست هایی که تبعات اجتماعی و هزینه ها و فایده های طرح را کاملا بررسی و در بوته نقد قرار دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:31:00 ب.ظ ]





  وظایف والدین در قبال فرزندان   ...

وظايف پدر و مادر در قبال فرزندان چیست ؟

اهميت تربيت فرزند از نظر اسلام رواياتي كه در زمينه تربيت فرزند از معصومين(ع) به ما رسيده، متعدد هستند; از جمله روايت معروفي از رسول اكرم-صلي الله عليه وآله و سلم- نقل شده كه فرمود:

فرزند سه حق بر پدر دارد: اول انتخاب نام نيكو، دوم كتابت، نوشتن و سواد آموزي، سوم ازدواج، زماني كه فرزند بالغ شد.”

[1] در روايت ديگري از اميرالمؤمنين علي- عليه السلام - آمده است: “حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكويي برايش انتخاب كند و او را نيكو تربيت نمايد و قرآن را به او ياد بدهد.”

[2] از اين روايات به روشني استفاده مي شود كه تربيت فرزندان از مهم ترين وظايف والدين است. خانواده اي سعادتمند است كه بتواند فرزندانش را براساس برنامه هاي ديني و اسلامي تربيت نمايد.

با توجه به روايات مذكور، مهمترين وظايف پدر و مادر در قبال فرزندان عبارتند از:

1 انتخاب نام نيكو براي فزرند پس از تولد نوزاد، اولين وظيفه والدين انتخاب نام خوب براي فرزند است. نام خوب و سازگار با فرهنگ اسلامي از نظر تربيتي اهميت فراوان دارد، چون نامي كه والدين براي فرزند انتخاب مي كنند تا آخر عمر همراه او است و به همان نام خوانده مي شود.

پيامبر اسلام-صلي الله عليه و آله و سلم- در اين زمينه فرمود :كه يكي از از حقوق فرزند بر پدر و مادر، برگزيدن نام نيكو براي اوست. نام نيكو، نامي است كه با فرهنگ اسلامي ـ بخصوص فرهنگ شيعي ـ سازگار باشد; مانند نام ها، القاب و اوصاف امامان معصوم-عليهم السلام-. سيره پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم - و علي-عليه السلام- در نامگذاري فرزندانشان ـ به خصوص امام حسن و امام حسين-عليهما السلام- بيانگر اهميت اين موضوع است.

بنابراين، لازم است كه پيروان و شيعيان معصومين از آن ها تبعيت كنند و به انتخاب نام فرزند اهميت داده نامي را برگزينند كه با فرهنگ تشيع سازگار باشد

2. فراهم كردن زمينة تحصيل فرزندان آموزش فرزند و باسواد كردن او از وظايف ديگر والدين است كه در حديثي از رسول خدا-صلي الله عليه وآله و سلم-و علي-عليه السلام- بدان تأكيد شده است

والدین ؤسوليت دارند تا در جهت باسواد ساختن فرزند، اعم از دختر و پسر، تلاش نمايند. والدين مي بايست زمينه مدرسه رفتن فرزند را فراهم نمايند تا از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار گردند. هر چند امروزه آموزش كودكان جامعه در مدارس انجام مي گيرد و معلمان دلسوزي به اين كار مشغول هستند، ولي پدر و مادر نبايد نسبت به تربيت فرزند مدرسه اي خود بي تفاوت باشند. همكاري خانه و مدرسه و نظارت والدين در فعاليت هاي آموزشي كودكان در اين امر تأثير فراوان دارد.

3ـ فراهم ساختن محيط مناسب تربيتي محيط خانواده در رشد ابعاد گوناگون كودك نقشي اساسي دارد، چون كودك نخستين بار در محيط خانه با دنياي بيرون آشنا مي شود و از اطرافيان خود مسايل را ياد مي گيرد. پدر و مادر اولين مربياني هستند كه با كودك ارتباط برقرار مي كنند. از اين رو مي بايست زمينه مناسب را براي فراگيري معارف ديني فرزند فراهم سازند. والدين منبع همه مفاهيم، افكار، مهارت ها و گرايش هاي كودك هستند، به گونه اي كه رشد و تكامل و فهم و ادراك كودك در سال هاي اول زندگي از اين طريق شكل مي گيرد.

[3] والدين غير از تأمين مايحتاج زندگي و رفع نيازهاي جسماني فرزند، موظفند محيط سالمي نيز از نظر تربيتي براي او پدپد آورند. زيرا كودك تمام رفتارهاي كوچك و بزرگ پدر و مادر را درست تلقي كرده از آن ها تقليد مي كند. به اين ترتيب، لازم است كه والدين محيطي مساعد، براي تربيت و پرورش هر چه بهتر فرزند فراهم نمايند.

[4] 4ـ دوستي با فرزندان يكي از نيازهاي اساسي انسان از نظر رواني، نياز به محبت و برخورداري از عواطف ديگران است. اين نياز در سال هاي اول زندگي و دوره كودكي بسيار شديد و پاسخ گفتن بدان از ضروريات است. بر اين اساس، بر مربيان كودك ـ بخصوص پدر و مادر ـ لازم است كه اين نياز رواني و عاطفي او را بر طرف سازند. وظيفه پدر و مادر نسبت به فرزند تنها در تأمين نيازهاي مادي و جسماني او خلاصه نمي شود، بلكه مهم تر از آن تأمين نيازهاي روحي و عاطفي كودك است ; زيرا طبيعت كودك چنين اقتضا دارد كه او را دوست بدارند و به او محبت بورزند و كانون گرم و اطمينان بخشي را برايش پديد آورند تا در پرتو آن با دنياي پر جاذبه بيرون آشنا گردد. اكسير محبت و دوستي درمان بسياري از نگراني ها و بيماري هاي روحي و رواني و حتي جسماني كودك است. 

5.در احاديث رسيده از اهل بيت-عليهم السلام- نيز بر محبت به فرزند بسيار تأكيد شده است. رسول خدا-صلي الله عليه وآله و سلم- فرمود:احبوا الصبيان و ارحموهم"[6] كودكان را دوست بداريد و به آن ها محبت ورزيد.

در روايت ديگري از امام صادق-عليه السلام- به حكايت از حضرت موسي چنين آمده است: “موسي بن عمران گفت: پروردگارا، كدام عمل نزد تو برتر است؟ فرمود: دوست داشتن كودكان، زيرا فطرت آنان را بر فطرت و يگانگي خودم آفريده افم.7.از اين گونه روايات فراوان است و از آن ها فهميده مي شود كه يكي از وظايف مهم والدين محبت و دوستي با فرزند است. كودك در اثر محبت پدر و مادر احساس امنيت مي كند و اين را درك مي نمايد كه پشتوانه قوي در زندگي دارد; از اين رو، چنين كودكاني اعتماد به نفس پيدا مي كنند و افراد مستقل و با اراده اي بار مي آيند.

5ـ ازدواج يكي ديگر از وظايف پدر و مادر فراهم ساختن زمينه ازدواج فرزند است. نياز جسمي و رواني انسان به ازدواج پس از بلوغ روشن است و زمينه اين كار را بايد پدر و مادر فراهم سازند. ازدواج آثار تربيتي فراواني دارد و جوانان به وسيله آن از بسياري از انحرافات و مفاسد فردي و اجتماعي محفوظ مي مانند. خداي متعال خلقت زن و ازدواج را از نشانه هاي قدرت و عظمت خود معرفي كرده است، آن جا كه مي فرمايد: “و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ان في ذالك لايات لقوم يتفكرون”[8] و از آيات و نشانه هاي خدا اين است كه از خود شما براي شما جفت هايي آفريد تا بدان ها بياراميد و در ميان شما دوستي و مودت و مهر برقرار ساخت.

در اين نكته نشانه هايي است براي آن گروهي كه مي انديشند. آيات و روايات در اين زمينه زياد است و از مجموع آن ها به دست مي آيد كه ازدواج از مسايل اساسي زندگي بشر است و پدر و مادر بايد در اين زمينه اقدام نمايند. پس وظيفه مهم ديگر والدين در قبال فرزند، ازدواج او در هنگام جواني است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1ـ تربيت كودك از ديدگاه اسلام، مجيد رشيد پور، تهران، انجمن اوليا و مربيان، 1374.

2ـ رفتار والدين با فرزندان، محمد علي سادات، تهران، انجمن اوليا و مربيان، 1374.

3چاـ خانه و مدرسه، سيد احمد زرهاني. عزيز الله تاجيك، تهران، انجمن اوليا و مربيان، 1374.

4ـ شيوه هاي صحيح امر به معروف و نهي از منكر، تهران، سازمان تبليغات، دادسراي انقلاب، 1369.

5ـ نقش اسوه ها در تربيت، مصطفي عباس مقدم، تهران، سازمان تبليغات، 1371.

6ـ شخصيت كودك، ل. ق استروسكا، ترجمه اصغرزاده، تهران، انتشارات دنيا، 1368.

7ـ روان شناسي تربيتي، غلام علي افروز، تهران، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، 1372.

8ـ اسلام و تعليم و تربيت، محمد باقر حجتي، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، 1370.

9ـ روان شناسي تربيتي، علي شريعتمداري، تهران، اميركبير، 1374.

10ـ پرورش در پرتو نيايش، حسنعلي نوريها، قم، دارالفكر، 1372.

11ـ تعليم و تربيت و مراحل آن، غلام حسين شكوهي، مشهد، آستان قدس رضوي، 1371.

12ـ روان شناسي نوجوانان و جوانان، سيد احمد احمدي، تهران، انتشارات مشعل، 1373. پي نوشت ها:

[1] . بحارالانوار، ج 6، 24 ; محجة البيغاء، ج 2، ص 66.

[2] . نهج البلاغه، كلمات قصار، ش 339.

[3] . شعاري نژاد، روان شناسي رشد، تهران، انتشارات اطلاعات، 1372، ص 358ـ 366.

[4] . اميني، ابراهيم، آيين تربيت، ص 101.

[5] . جوادي طبسي، محمد، حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت(ع)، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1376، ص 81 .

[6] . فروع كافي، ج 6، ص 49. [7]

. مستدرك الوسايل، ج 15، ص 114. [8] . رم/24.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:23:00 ب.ظ ]





1 2 4 5 6

  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما