یاعباس
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





جستجو





  نامه ای به ساحل ارامش   ...


نامه ای به شهید گمنام سلام گمنام؛ سلام شهید؛ سلام برادر؛ سلام سفر کرده …

به رسم هر نامه، فکر کنم اول باید شما را از حال و هوای خودمان و چیزهایی که به رسم امانت به ما سپردید و رفتید باخبر کنم؛

هر چند شما خود گواه تر از ما هستید! اینجا خبری نیست جز این که همه سال هاست می دانند که شرمنده شما هستند و هر روز به این شرمندگی افزوده می شود؛

به جای این که کاری کنند تا از این شرمندگی کاسته شود. اینجا خبری نیست جز این که خانه حاجی بود که موقع شهادتش سپرد برای جلسات بچه های جنگ و جلسات معنوی، تا هر هفته شب جمعه در آن جمع شویم و برای شهدا دعای توسل بخوانیم.

این جا خبری نیست جز این که دائم فکر می کنم شما کم معرفتی کردید و ما را تنها گذاشتید؛ و یا این که ما بی معرفتی می کنیم و سراغی از شما نمی گیریم.

این جا خبری نیست جز این که آدم ها با کاراشون قلب آقا را شکاندند و اصلا به روی خودشان هم نمی آورند. این جا خبری نیست جز این که دروغ و غیبت و دزدی و چیزای دیگه خیلی عادی شده و با راحتی حق آدما پایمال میشه.

این جا خبری نیست جز این که محمد گلستان بود که توی عملیات فتح المبین ـ قطع نخاع شد.

چند روز پیش توی فضای سبزپارک، کناربساط کوچک شکلات و بادکنک نشسته بود که سد معبرها بساطش را با چه وضعیتی ریختند و بردند! این جا خبری نیست جز این که سلیمه خانم بود که دو تا پسرش توی عملیات کربلای 5 شهید شدندو پیکرشان هرگز بازنگشت و مثل خودت گمنام ماندند.

صاحب خانه چند روز قبل اسباب هایش را ریخت توی کوچه! طفلک سلیمه خانم؛ فقط عکس پسرانش را بغل گرفته بود و در گوشه ی کوچه نشست و به سرکوچه چشم دوخت. این جا خبری نیست جز این که ما هر روز داریم به زخم و تاول های جانبازهای شیمیایی نمک می زنیم. لابد تجربه کردید وقتی نمک به زخم بپاشند.

چه سوزشی دارد! این جا خبری نیست جز این که دارد یادمان می رود مزار شهید باکری کجاست! دارد فراموشمان می شود وصیت شهید خرازی و شهید همت چه بود؟! اسم هایشان اگر سرکوچه و خیابان های شهر نبود و برای آدرس پستی نیازی به عنوان کردن نام خیابان ها و کوچه ها و بزرگراه ها نداشتیم، شاید نام آن عزیزان از خاطرمان می رفت! دارد از خاطرمان می رود چرا بعضی ها می خواستند موقع عملیات نوشته سربندشون یا زهرا باشد.

این جا خبری نیست جز این که ……….!!! اگر بخواهم بنویسم حالا حالاها باید بنویسم ولی چه کنم که دیگر طاقت نوشتن را ندارم.

خیلی دلم می خواست نامه ای که می نویسم شاد و روحیه بخش باشد. خیلی دلم می خواست به شما بگویم که امانت هایی که به ما سپردید صحیح و سالم هستند ولی چه کنم که نه خیلی اهل دروغ گفتن هستم و نه می شود به شهدا دروغ گفت.

ولی ای کاش… نمی دونم اگه الان بودید و این وضعیت را می دیدید چیکار می کردید! نمی دونم اگه الان هم بودید برای دفاع می رفتید یا نه! نمی دونم آیا این همه گریه کردن و به سر و صورت زدن به خاطر شما خوبه یا باید بیشتر…؟!! نمی دونم باید چیکار کنم؟!! بعضی وقتها اونقدر دلم از دنیا می گیره و از کار آدما غمگین میشم که میام سر مزارتون و باهاتون درد دل می کنم؟ این همه تظاهر و بدی حالمو بد می کنه… راستی اگر خواستی جواب نامه مرا بدهی، همراه نامه چند ماسک هم بفرست. این جا هوایش خیلی غبار آلود است؛ ولی هنوز امیدواریم به این که: ((گرچه رفتند ولی قافله راهش برجاست.)) ولی هنوز امیدواریم به این که: نیت جز، در گرو رفتن ما، ماندن ما. 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1396-09-30] [ 10:58:00 ق.ظ ]





  شب یلدا یا شب چله یعنی چه؟   ...

 یلدا امروز از این چهار جش شب نخستین روز دی ماه، یا شب یلدا را جشن می گیرند، یعنی آخرین شب پاییز، نخستین شب زمستان، پایان قوس، آغاز جدی و درازترین شب سال. واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است.

ولادت خورشید (مهر، میترا) و رومیان آن را «ناتالیس انویکتوس» یعنی روز «تولد مهر شکست ناپذیر» نامند.

زایش خورشید و آغاز دی را، آیین ها و فرهنگ های بسیاری از سرزمین های کهن آغاز سال قرار دادند، به شگون روزی که خورشید از چنگ شب های اهریمنی نجات می یافت و روزی مقدس برای مهرپرستان بود.

در سده چهارم میلادی، بر اثر اشتباهی که در محاسبه کبیسه ها رخ داد، روز 25 دسامبر را (به جای روز 21 دسامبر) روز تولد میترا دانسته و تولد عیسی مسیح را نیز در این آغاز سال قرار دادند.

بنابراین نوئل اروپایی و واقعی همان شب یلدا یعنی انقلاب شتوی در سی آذر برابر با بیست و یکم دسامبر است.

تزیینات شب یلدا در لغت نامه دهخدا درباره این سنت کهن چنین آمده است: «یلدا لغت سریانی است به معنی میلاد عربی» و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند، از این رو، بدین نام نامیده اند. ب

باید توجه داشت که جشن میلاد مسیح که در 25 دسامبر تثبیت شده، طبق تحقیق، در اصل جشن ظهور میترا بوده که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی قرار دادند.

یلدا اول زمستان و شب آخر پاییز است که درازترین شب های سال است، و در آن شب، یا نزدیک بدان، آفتاب به برج جدی تحویل می کند و قدما آن را سخت شوم و نامبارک می انگاشتند.

در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام می شود، شاعران زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه کنند و از شعرهای برخی از شاعران مانند سنائی، معزی، خاقانی و سیف اسفرنگی، رابطه بین مسیح و یلدا ادراک می شود.

یلدا برابر با شب اول جدی و شب هفتم دی ماه جلالی و شب بیست و یکم دسامبر فرانسوی است.» آیین و جشن شب یلدا یا شب چله بزرگ تا به امروز در تمامی سرزمین کهنسال ایران و در بین همه قشرها و خانوارها برگزار می شود.

یلدا را همچنین می توان جشن و گردهمایی خانوادگی دانست.

در شب یلدا خویشاوندان نزدیک در خانه بزرگ خانواده گرد می آیند.

به بیانی دیگر، در سرمای آغازین زمستان، دور کرسی نشستن و تا نیمه شب میوه و آجیل و غذا خوردن و به فال حافظ گوش کردن از ویژگی های شب یلدا است. برگزاری مراسم یلدا، اگر بتوان نام جشن بر آن نهاد، آیینی خانوادگی است و گردهمایی ها به خویشاوندان و دوستان نزدیک محدود می شود.

در کتاب ها و سندهای تاریخی به برگزاری مراسم شب یلدا اشاره ای نشده است.

ابوریحان بیرونی از جشن روز اول دی ماه که آن را خرم روز نامند، در دستگاه حکومتی و پادشاهی یاد می کند.

نامی از شب یلدا در میان نیست که می توان دلیل آن را خانوادگی و همگانی و غیر رسمی بودن جشن یلدا دانست.

شب یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است از زمانهای گذشته تا به امروز در میان ایرانیان مرسوم بوده است.

شب یلدا این شب به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می شود. ا

ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می گیرند. این شب در نیم کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش تر و طول شب کوتاه تر می شود.

نام واژهٔ یلدا ریشهٔ سریانی دارد و به معنای ولادت و تولد است. منظور از تولد، ولادت خورشید (مهر/میترا) است.

رومیان آن را ناتالیس آنایکتوس یعنی روز تولد مهر شکست ناپذیر می نامند.

ابوریحان بیرونی از این جشن با نام میلاد اکبر نام برده و منظور از آن را میلاد خورشید دانسته است.

تاریخچه جشن یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می داد و در طول سال با سپری شدن فصل ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می توانستند استفاده کنند.

این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش اند.

مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب ها کوتاهتر می شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.

بدین سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است. در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص 255، از روز اول دی ماه، با عنوان خور نیز یاد شده است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.

در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است: یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می باشد و بعضی گفته اند شب یلدا یازدهم جدی است.

جشن شب یلدا مراسم شب یلدا تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می رسید، آتش می افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می آوردند و خوانی ویژه می گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» نام داشت و شامل میوه های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، لُرک که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می شد.

در آیین های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده ها و فرآورده های خوردنی فصل و خوراک های گوناگون، خوراک مقدس مانند «می زد» نیز نهاده می شد.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه های البرز به انتظار باززاییده شدن خورشید می نشستند.

برخی در مهرابه ها (نیایشگاه های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام «نی ید» را می خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده است.

روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت نه تحت امر.

در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می دانستند و در جبهه ها رعایت می کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است.

در این روز بیشتر از این رو دست از کار می کشیدند که نمی خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد.

ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خورروز در برابر آن می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.

جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.

در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می گذاشتند و با جامه ای سپید به صحرا می رفتند و بر فرشی سپید می نشستند.

دربان ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده ها و خدمت کاران در سطح شهر آزاد شده و به سان دیگران زندگی می کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند.

البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانه ای بیش نباشد.

ایرانیان در این شب باقی مانده میوه هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می نشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است.

جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می شود.

متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می شده است به این صورت که خانواده ها در این شب گرد می آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می کردند.

آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه ها که اغلب دانه های زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می شوند که انسان ها با توسل به برکت خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت آور می کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به شمار می روند.

در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است.

حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده گویی می کنند.

جشن شب یلدا در قدیم شب یلدا استان آذربایجان (شرقی و غربی) در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانهٔ تازه عروس یا نامزد خانواده بفرستند.

مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه ها را تزئین می کنند و شال های قرمزی را اطرافش می گذارند.

درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می کنند و به خانهٔ عروس می برند.

استان مازندران در مازندران شب یلدا بسیار با اهمیت و گرامی داشته می شود.

در این شب همه مردم به خانه پدر بزرگها و مادر بزرگها رفته و ضمن دور هم نشینی و خواندن فال حافظ و فردوسی خوانی به خوردن تنقلات و میوه جات خصوصا” انار و هندوانه و ازگیل می پردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستان های بزرگترها شب را به صبح می رسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکیها است.

استان فارس سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است.

مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج ها موجود است.

حافظ خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی هاست. ا

لبته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله نشینان شده است. استان همدان همدانی ها فالی می گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می خواند.

 

دختر بچه ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می زند و مهمان ها بنا به ترتیبی که نشسته اند شعرهای پیرزن را فال خود می دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه است در این شب خورده می شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می شود که از معمولترین خوراکی های موجود در ابن استان هاست. استان خراسان در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.

یکی از آیین های ویژه شب یلدا در استان خراسان رضوی و خراسان جنوبی برگزاری مراسم «کف زدن» است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» می ریزند. مردان و جوانان فامیل با دسته ای از چوب های نازک درخت انار به نام «دسته گز» مایع مزبور را آنقدر هم می زنند تا به صورت کف درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف کند. کف آماده شده با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده می شود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین کردن کف ها با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان می افزایند. استان اردبیل در اردبیل رسم است که خانواده ها شب یلدا دور هم جمع می شوند و تا پاسی از شب با هم شب نشینی می کنند.هنداونه.انار.پرتقال.تخمه.ماهی پلو و… از جمله خوراکی هایی است که در استان اردبیل مرسوم هست. خوراکی ها انار و هندوانه جزو مهم ترین ملزومات شب یلدا هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 10:47:00 ق.ظ ]





  چگونه با شهدا رفیق شویم؟   ...

 

نمیدانم تا به حال باکسی رفیق بوده اید یا نه، اما طبیعی است که هر کسی در طول زندگی با افراد زیادی ارتباط برقرار می کند; خواه این ارتباط قوی و صمیمی باشد، خواه ضعیف و در حد یک سلام و احوال پرسی. جالب است و شاید هم باور کردنش خت باشد، اما واقعیت دارد و آن این که هیچ کسی نیست که به شهداء سلام بدهد و آنها را دوست داشته باشد و آنها با او رفیق نشوند.

این که لفظ “رفیق” به کار می رود به این دلیل است که آنها خودشان را آن قدر به آدم نزدیک می کنند که دیگر از مرحله آشنایی و دوستی فراتر می رود و واقعا با آدم رفیق رفیق می شوند.

حال اگر کسی بخواهد قدم پیش گذارد و با آنها رفیق بشود، این مرحله فراتر هم می رود شهدا با او می شوند اخوی و به اصطلاح داداش.

این بستگی دارد که تا چه اندازه دلمان برای شهداء بتپد و با آنها صمیمی باشیم.

خیلی ها مدعی اند که سال های سال با شهدا بوده اند و روزگاری، تمام فکر و ذکرشان با آنها سپری شده، اما امروز که در سرمای دنیازدگی همه چیز یخ زده است، حتی اندک حرارتی از گرمای خاطرات آنها را حس نمی کنند.

چرا که دنیای شهدا، دنیای یخ زده نیست. بسیاری دوست دارند بدانند که چطوری می شود با شهدا دوست شد. این پرسش خوبی است اما برای پیدا کردن پاسخ فکر می کنم باید پای صحبت چند نفر بنشینیم و با همدیگر چند نمونه را بشنویم. - یک بسیجی: «باور کردنش سخت است اما یکی از بچه ها پس از 12 سال هر وقت دلش می گیرد به گلزار می رود. بعد برای دیدن بچه ها جلوی عکس هایشان می ایستد و با آنها حال و احوال می کند. او آن قدر جالب با آنها صحبت می کند که اگر ندانی فکر می کنی دارد با یک آدم زنده خوش و بش می کند. در میان حرفهایش سراغ بچه های دیگر را می گیرد. گله می کند. جک می گوید و حتی شکایت می کند.

مثلا یکی از بچه های مفقودالاثر، چندین ماه بود که به خوابش نیامده بود و شکایت او را به فرمانده گردان شهیدش می کرد و رسما با عصبانیت و به همراه چند بدوبیراه خودمانی می گفت: «من هر روز پس از نماز صبح دعایش می کنم، اما او به خوابم نمی آید.» یا این که گزارش هفتگی بچه ها را برای آنها ارائه می داد. بچه هایی که گرفتاری برایشان ایجاد شده یا به دنیا آلوده شده اند و… این کار او ادامه داشت تا این که دو ماه با شهدا قهر کرد و می گفت:«خیلی بی معرفتند. دیگه تا کی… آخه قول دادند.» و اینها را وقتی که تنهایی خودش را در گلزار با شهدا تقسیم می کرد، به آنها می گفت. شاید کسی باور نکند، اما من مطمئنم که او با شهداء رفیق است و بالاتر از آن این که شهدا هم با او رفیق اند.» - یکی از بچه های تفحص: «شاید باور نکنید و اصلا مگر قرار است همه چیز را همه کس باور کنند. این حرف ها هم که زده می شود، برای آدم های عاقل باور کردنش سخت است و اصلا چه ارزشی دارد که باور بکنند یا نکنند. دنیا ارزانی آنها و این خاک ها و خاطراتش هم ارزانی ما. بگذریم. توی دنیای بچه های تفحص، اولین شرط، رفاقت با شهداست. به قول خودمان اگر کسی با شهدا رفیق نباشد مجوز کار نمی گیرد. خودشان هم نمی گذارند که غیر رفیق اینجا بیاید. باید با شهدا اول رفیق بود تا بتوان ارتباط پیدا کرد، آن هم رفاقت صمیمی. به خودشان سوگند، بچه های اینجا [تفحص] با شهدا حرف می زنند و اصلا آیه “ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله” را به عین تفسیر شده می بینند.

وقتی با شهیدی می نشینی و حرف می زنی چند ساعت نمی گذرد که در خواب با تو حرف می زند و دستت را می گیرد وبه پای محل شهادتش می برد.

این با عقل جور در می آید!؟ این جدای از رفاقت های دیگر است. شما تا به حال دیده اید که چند جوان مدتی که دورهم جمع می شوند. پس از چند روز که می خواهند از هم جدا شوند، غم و اندوه تمام وجودشان را فرا می گیرد. هر کسی سعی می کند در آن لحظه از رفیق هایش یادگاری، دست نوشته یا شماره تلفنی بگیرد و با نگاه به یکدیگر، چهره دوستان را به خاطر بسپارد.

اینجا هم همین گونه است. شهیدی نیست که پس از چند روز ماندن در معراج با بچه ها رفیق نشود. رفقای اینجا آن قدر با معرفت اند که تنها با چند قطره اشک و یا یک یا حسین علیه السلام، جواب آدم را می دهند. رفقای شهر باید رفاقت را از اینها یاد بگیرند.» - یکی از فرماندهان جنگ: «من هنوز که هنوز است با بچه های بسیجی گردان هایی که فرمانده آنها بوده ام، ارتباط دارم. این ارتباط، علاوه بر ارتباط با بچه های بسیجی در قید حیات است.

خیلی وقت ها که دلم از اوضاع فرهنگی جامعه می گیرد به سراغ آنها می روم. آن هم بچه های کم سن و سالی که نه سواد آن چنانی داشته اند و نه مقام و جایگاه حکومتی و مادی بالا. مثلا جوان سیدی را می شناختم که تک تیرانداز گردان بود و از خانواده ای محروم.

پس از شهادت او هر نیاز و حاجتی دارم به سر مزارش می روم و او را قسم می دهم به مادر پهلو شکسته اش و خیلی سریع جواب می گیرم. این رفاقت، با بچه های دیگر نیز به همین منوال است.

چرا که اصل رفاقت و صمیمیت اساسی ترین اصل حاکم در میان بچه های بسیجی دوران جنگ بود، نمی شد غریبه ای وارد جمع بچه های شاد و با نشاط بسیجی بشود و پس از یک ساعت با چند تن از آنها رفیق صمیمی نشود.

این فقط ناشی از اخلاص بالای آنها بود.» بعید می دانم کسی باشد که نتواند از میان این سه نمونه پاسخ پرسش خودش را پیدا نکرده باشد.

فکر می کنم مشکل امروز ما، در خیلی از چیزهایی که فکر می کنیم، نیست. مشکل ما این است که جامعه امروز، فهم خیلی از چیزها برایش سخت شده است و این تقصیر آنها نیست. تقصیر ماست که نمی توانیم مثل شهدا زندگی کنیم و نمونه های عینی شهدا را به جامعه نشان بدهیم. مشکل ماست که با شهدا قهرکرده ایم و از آنها دور شده ایم، اما آنها هنوز هم با ما رفیق اند، نمی بینید که پس از سال های سال وقتی دیده اند که ما کاری از پیش نمی بریم، خودشان به دیدن ما در شهرها آمده اند!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 10:34:00 ق.ظ ]





  اسامی شهدای مدافع حرم   ...

فهرست کامل اسامی ۱۵۵ شهید “مدافع حرم و حریم انقلاب اسلامی” که تا تاریخ ۹۴/۱۲/۱۱ در نبرد با ددمنشان تکفیری در سوریه به شهادت رسیده اند:

۱. علیرضا توسلی. مشهد

2. مهدی صابری. مشهد

۳. هادی ذوالفقاری. تهران

۴. محمد جمالی. کرمان.

5 ایمان خزاعی نژاد. جهرم

6. محرم ترک. تبریز

۷. محمد حسین مرادی. تهران

.8 اکبر شهریاری. تهران

۹. مهدی نوروزی. کرمانشاه

10. میثم مدواری. تهران

۱۱. محمود رضا بیضائی. تبریز

۱۲. محمد حسن(رسول)خلیلی. تهران

۱۳. علی پرورش

14. مصطفی شیخ الاسلامی کندلوس. چالوس

۱۵. حجت اصغری شریبانی. ورامین

16. مجید قربانخانی. تهران

17. مسعود عسگری. تهران .

18امیر سیاوشی. تهران

۱۹. عباس آسمیه. البرز

۲۰. علی یزدانی(امینی). اردبیل

۲۱. مرتضی کریمی. تهران

22. احمد اعطایی. تهران

23. حمید رضا اسداللهی. تهران

۲۴. حمید سیاهکلی. قزوین

۲۵. حامد کوچک زاده. گیلان

۲۶. حامد جوانی. تبریز

27. مصطفی صدرزاده. شهریار

۲۸. مصطفی موسوی. تهران

۲۹. حسن شاطری. سمنان

30. روح الله قربانی. تهران ۳۱

31. مهدی عزیزی. تهران

32.میثم نجفی. تهران

33. محمد حسن عطری. تهران

34. حاج رضا فرزانه. تهران

۳۵. احمد قاسمی کرانی. فارسان

.36 حمید طباطبایی مهر. تهران

۳۷. محمد رضا دهقان امیری. تهران

۳۸. جهاد مغنیه. لبنان

38. هادی جعفری. آمل۰

39. رضا اسماعیلی. مشهد

40. ستار اورنگ. تهران.

41.اسماعیل حیدری. آمل

42. محمد علی الله دادی. سیرجان

43. محمدرضا فخیمی. تبریز

44. نعمت الله نجفی. تبریز .

45.محمد رضا خاوری. مشهد

46. رضا کارگر برزی. نظر آباد

47. برات سلطانی. مشهد .

48.محمد حسینی. مشهد 

49عبدالله باقری نیارکی. تهران

50.جاسم نوری. اهواز ۵۲. ا

51.امین کریمی. اهواز

52. هادی باقری. بابلسر

53. مهدی حیدری. ورامین

۵4. مجید صانعی موفق. همدان

56. حسین همدانی. تهران .

57.مجتبی کرمی. همدان

58. محمد سخندان. مشهد .

59.احمد احمدی. مشهد

60. مصطفی بختی. مشهد .

61.مجتبی بختی. مشهد .

62.حسن فرهانی. مشهد .

63.عباس علی حمیدی. مشهد

۶۴. مجتبی عبدالهی. مشهد

65. مصطفی دانش. مشهد.

66.علی حسینی. مشهد

67. حسن غفاری. شهر ری

68.سعید قارلقی. کرج .

69.علیدوست حسن زاده. مشهد

70. حسین حسینی. مشهد 

71.سرور هاشمی. مشهد .

72.عبدالله حسینی. مشهد.

73.حمید قاسمی. مشهد

74.سماعیل موسوی. مشهد .

75.وحید نومی. تبریز

76.حمید تقوی. تهران

۷۷. عبدالرحیم فیروز آبادی. نکا .

78.عصمت الله کریمی. مشهد

79.. مسلم خیزاب. اصفهان

80.حمیدرضا دایی تقی. اصفهان

81. محمد کامران. تهران .

82.علی شاه سنایی. اصفهان.

83.محمدحسین میردوستی. تهران

84.. حسین مرادی. اصفهان .

85.سجاد مرادی. اصفهان

86.عبدالمهدی کاظمی. اصفهان.

87.مجتبی حسینی. مشهد .

89.مهدی اخلاقی. مشهد

90.میر مرادی. مشهد

91..محمد احمدی. بوشهر .

92..پویا ایزدی. لنجان

93..عبدالحمید سالاری. هرمزگان

94.محمود کریمی. مشهد

95.مهدی قاضی خانی. قرچک .

96.محسن کمالی. کرج .

97.هادی کجباف. شوشتر.

98.احسان فتحی. بهبهان.

99.مهدی موسوی. اهواز

100.جبار دریساوی. اهواز

۱۰۱. منصورمسلمی. سوسنگرد

۱۰۲. علی رحیمی. مشهد

103. محمدرضا توسلی. مشهد

104. محمدرضا حسینی. مشهد

۱۰۵. فرهاد خوشه بر. لنگرود

۱۰۶. حمید احسانی. مشهد

107. امیر علی هیودی. دزفول

108. سجاد طاهرنیا. قم 

109.حامد احمدی. مشهد

110.. محمد مرتضوی. مشهد

۱۱۱. عظیم واعظی. مشهد

۱۱۲. عباس علیزاده. مشهد

113. اسدالله سجادی. مشهد .

114.جعفر حسینی. مشهد.

115.جواد رحیمی. مشهد.

116.حسن موسوی. مشهد 

117.عزت الله سلیمانی. شهر کرد

۱۱۸. جواد غلامی. مشهد .

120.یاسر جعفری. مشهد

121.قاسم شجاعی. مشهد

122. حسین حسینی. مشهد

123. احمد عارفی. مشهد۱

124. محمد علی حسینی. کرمان

125. علی اقا عبداللهی. تهران

126. رضا بخشی. مشهد

127.قاسم حسینی. مشهد

128. اسحاق موسوی. مشهد

129.قربان حسینی. مشهد

130.محمد حسینی. مشهد

131. اسماعیل سیرت نیا.

132.محمد احمدی. تنگستان

133.. مرتضی خدادی. مشهد .

134.محمد عالم نجفی. مشهد

135. محمد کلانتری. مشهد

136. رضا حسینی. مشهد .

137.محمود کلانتری. مشهد .

138.نقیب الله هزاره. مشهد

139.عباس احمدی. مشهد

140..روح الله کانیزاده. نجف آباد

141.. عبدالله اسکندری. شیراز .

142.علیرضا قلیپور. فارس.

143.محمد زهره وند. اراک .

144.علی عالمی. مشهد

145.مهدی موسوی. اهواز.

146.احمد احمدی. تهران.

147.حسین هاشمی. تهران .

148.یارمحمد مولایی. تهران .

149.ظفر حسینی. تهران .

150.ذوالفقار محمدی. تهران .

151.محرم علی مرادخانی. تنکابن

۱52.. حجت باقری. فراشبند .

153.علی امرایی. تهران.

154.شهید مهدی عزیزی.تهران

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1396-09-29] [ 05:20:00 ب.ظ ]





  اهمیت نماز اول وقت   ...

ا

ابطه گل سر سبد خلقت یعنی انسان و هستی بخش جهان، نماز بعنوان آرامش روح وروان و نمازبعنوان کنترل انسان از تمام زشتیها و نماز  بعنوان رحمت الهی اما باید دید با این نمازی که خداوند این همه تاکید نموده واز او بعنوان عالی ترین دستور یاد کرده و اولیاء الهی در مقابل فرا رسیدن  اوقات  ان اندامشان به لرزه در می آ مد و آن را نشان مسلمانی می دانستند چه کرده ایم  ایا عمل ما مطابق شان نماز است ؟

 در قرآن کریم  یکی از خصوصیات اهل ایمان محافظت بر نماز بیان شده است خداوند میفرماید مؤمنان کسانی هستند که بر نماز خویش مواظبت‌ دارند و همه اوقات نماز را حفظ می‌کنند. محافظت نماز، همان توجه ویژه به نماز و عدم سهل‌انگاری در برپایی این امر مهم است؛ این محافظت زمانی محقق می شود که انسان نه تنها اول وقت نماز خود را بخواند بلکه برای رسیدن ان لحظه شماری نماید و نماز را با عشق رسیدن به محبوب انجام دهد و آن را با هیچ کاری معاوضه نکند

در اهمیت نماز و اینکه ستون دین معرفی شده سخن‌های بسیار گفته‌اند، اما در اینجا تنها در مورد اهمیت نماز اول وقت سخن می‌گوییم.

 

در کلام  معصومین :

 پیامبر صلی لله علیه و آله :یا عَلىُّ اِذا حَضَرَ وَقتُ صَلاتِکَ فَتَهَیَّ لَها وَ اِلاّ شَغَلَکَ الشَّیطانُ وَ اِذا نَوَیتَ خَیرا فَعَجِّل وَ اِلاّ مَنَعَکَ الشَّیطانُ عَن ذلِکَ ؛اى على! هرگاه وقت نمازت رسید، آماده آن شو وگرنه شیطان تو را سرگرم مى کند و هرگاه قصد [کار] خیرى کردى شتاب کن وگرنه شیطان تو را از آن باز مى دارد.

امام رضا(ع) می فرمایند : «الصلاة قربان کل تقی»(نماز وسیله تقرب پرهیزگاران است)

 امام صادق علیه السلام :فَضلُ الوَقتِ الاوّلِ عَلَی الأخیر کَفَضل الاخرةِ عَلَی الدُّنیا.فضیلت خواندن نماز در اول وقت نسبت به تأ خیر انداختن آن، مثل فضیلت آخرت بر دنیاست.

امام على علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله لا یُؤثِرُ عَلَى الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَیرَهُ وَ کانَ اِذا دَخَلَ وَقتُها کَاَنـَّهُ لا یَعرِفُ اَهلاً وَ لا حَمیما؛رسول اکرم صلى الله علیه و آله چیزى مثل شام و غیر آن را بر نماز مقدم نمى داشتند و هنگامى که وقت نماز مى رسید، گویى که هیچ یک از اهل خانه و دوستان را نمى شناختند.

رسول اکرم صلى الله علیه و آله :اَوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّه وَوَسَطُ الوَقتِ رَحمَةُ اللّه وَآخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّه ؛نماز در اول وقت خشنودى خداوند، میان وقت رحمت خداوند و پایان وقت عفو خداوند است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد. به خدا قسم هر کس نماز واجبش را از اول وقت، به تأخیر بیندازد، در حوض کوثر نزد من نخواهد آمد و شفاعت من در روز قیامت نصیب او نمی‌گردد.»

حضرت صادق علیه السلام فرمود:«شیعیان ما را در مواقع نماز امتحان کنید و ببینید رعایتشان در مورد خواندن نماز چگونه است.»

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود:«اولین چیزی که از بنده حسابرسی می‌شود نماز است؛ اگر نمازش قبول شد، اعمال دیگرش قبول می‌شود.» 

 

در سیره معصومین :

نماز امیرالمومنین در معرکه صفین

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ صفین در حال جنگ، گاه‌به‌گاه به خورشید نگاه می‌کرد. ابن عباس دلیل این کار را پرسید. امام فرمود:«می‌خواهم بدانم کی ظهر می‌شود تا نماز بخوانیم.» 

ابن عباس گفت:«مگر حالا وقت نماز است؟ ما در حال جنگیم!» 

امام فرمود:«ما برای نماز می‌جنگیم!» 

نماز اول وقت برهر کاری مقدم است

آن گاه که حضرت رضا (ع)در خراسان بود, روزى یکى از دانشمندان بزرگى که منکر خدا بود(عمران صابى) به مجلس آن حضرت آمد و بین آن دو مذاکره و بحث شروع شد و ادامه یافت. بحث به جاى داغ و باریکى رسیده بود, در همین هنگام صداى اذان, فرا رسیدن وقت ظهر را اعلام کرد, امام هماندم براى نماز آماده شد و به مإمون عباسى گفت: ((الصلاه قد حضرت; وقت نماز فرا رسید.)) عمران صابى با احساسات پرشور به امام عرض کرد: ((اى آقاى من, قلبم رام و آماده شده, بحث خود را قطع نکن, بنشین پس از پایان بحث براى نماز برو.)) امام رضا(ع) (تحت تإثیر احساسات عمران قرار نگرفت و نماز اول وقت را فداى آن نکرد, و) با کمال قاطعیت فرمود: ((نصلى و نعود; نماز را برگزار مى کنیم سپس براى بحث برمى گردیم.)) امام با همراهان برخاست و نماز خواندند, پس از نماز به همان مجلس بازگشت و به بحث ادامه داد 

امام حسین(ع) و نماز ظهر عاشورا

 وقتی در ظهر عاشورا یکی از یاران امام حسین(ع) به حضرت از فرا رسیدن وقت نماز خبر می‌دهد، حضرت برای او دعا می‌کند که از نمازگزاران باشد؛ آنگاه در مقابل تیرهای عدو نماز اول وقت را به جا می‌آورد.

آخرین کلمات امام صادق علیه السلام در آستانه شهادت

ام حمیده پس از شهادت امام صادق علیه السلام می‌فرمود: 

امام در موقع جان سپردن چشم‌های مبارک خود را باز کرد و فرمود«تمام اقوام مرا نزد من جمع کنید.» پس از اینکه همه به بالینش آمدند، نگاهی به آنها کرد و فرمود:«شفاعت ما اهل بیت به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی‌رسد.» 

و روشن است که یکی از مصادیق سبک شمردن نماز، آن است که خواندن آن را از اول وقت به تأخیر افکنیم.

 

نوشته شده در تاريخ دوشنبه ۸ اردیبهشت ،۱۳٩۳ توسط محمود عرب پور - کوهبنان
نظرات (0)
درباره وبلاگ
 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 04:19:00 ب.ظ ]





1 2 4 6

  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم